دوشنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۳ - 15:9 - با امید -
شادی در گذر اندیشه؛ راهکارهای نشاط برای زندگی بهتر
میدانیم که شادی صرف آینده را متحول نمیکند، اما دستکم زمان حال را قابل تحمل کرده و ما را در زمان انزوا گرد هم میآورد.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ترجمه کامران برادران: رالف والدو امرسون فیلسوف آمریکایی، زمانی نوشت: «قدرت در شادی است.» اگرچه ما اغلب نشاط را متضاد قدرت میدانیم، اما امرسون نگاهی متضاد به این مسئله داشت و آن را ابزاری میدانست برای شکل دادن به زندگی عاطفیمان که میتواند به جابهجایی ما در دنیای اجتماعی کمک کند و ما را به جامعه پیوند دهد. در حال حاضر، در حالی که با اخبار اسفباری مواجه میشویم که سیاره زمین را فرا گرفته، شادی ارزش توجه ما را دارد.
با نشاط، انرژی احساسی و خلقوخو افزایش یافته و دستخوش تغییر میشود. این حس زودگذر یا بیدوام است، از این جهت که میآید و میرود. اما ما میتوانیم آن را کنترل کنیم. همانطور که می توانیم «آرام شویم» میتوانیم «شوق» داشته باشیم. همانطور که رابرت برتون فیلسوف انگلیسی در «آناتومی مالیخولیا» (1621) میگوید: «کمی صبر داشته باش… شاد باش.» توصیه برتون به «صبر» به ما یادآوری می کند که نشاط یک قدرت متواضع است، اما همانطور که امرسون میدانست، قدرتی بسیار مهم است.
شاید به دلیل فروتنی شادمانی است که فیلسوفان تا حد زیادی آن را نادیده گرفتهاند. آنها تمایل دارند بر روی احساسات دراماتیکتری مانند خشم و مالیخولیا تمرکز کنند و زندگی عاطفی انسان را میدان جنگ انگیزههای ناخودآگاه یا احساسات طاقتفرسا میبینند. نمونه کلاسیک مردی که اشتیاق بر آن حکومت میکند، قهرمان یونانی آشیل است. آشیل که از خشم خود نسبت به آگاممنون غلبه کرده بود، از پیوستن به یونانیان هموطن خود در جنگ علیه تروا امتناع کرد و در نتیجه به وظیفه خود به عنوان بزرگترین جنگجوی یونان خیانت کرد. بر خلاف خشم، نشاط تا حد زیادی انتخابی است. ما میتوانیم آن را مدیریت کنیم.
اینکه رویکردهای مبتنی بر شادی را جدی بگیریم یا نه، واضح است که نشاط عمیقاً با بدن و به ویژه چهره مرتبط است. در واقع، نشاط از چهره شروع میشود و مسیری درونی را طی میکند. همانطور که نویسنده فرانسوی ژرمن دو استال در آغاز قرن نوزدهم اشاره کرد، وقتی که شما حالتی شاد به خود میگیرید، صرف نظر از وضعیت روحی شما، نشاط شما به درون فرد حرکت میکند: «حالت چهره، ذرهذره به خود شکل میگیرد. درون فرد با قدرت شادی تغییر میکند.»
این مسیر نشاط از برون به بیرون با تاریخچه خود کلمه «شادی» مرتبط است. «شادی» از یک کلمه فرانسوی قدیمی به معنای «صورت» گرفته شده است. این اصطلاح به زبان انگلیسی وارد شد و در فرهنگ قرون وسطی در قرن چهاردهم گسترش یافت. برای مثال، در داستانهای کانتربری اثر جفری چاسر (1400-1387)، مردم بهعنوان یک «شوق هوسانگیز» یا «شوق هوشیار» به تصویر کشیده میشوند. «شادی» یک بیان است، بخشی از بدن و در نقطه تلاقی احساسات و چهرهشناسی ما قرار دارد.
در قرن شانزدهم، اصلاحات پروتستانی بحثهای شدیدی را در مورد معنای جامعه معنوی برانگیخت. در همان لحظه، زمانی که کتاب مقدس به طور گسترده به زبانهای عامیانه ترجمه میشد، اسم ساده «شادی» گسترش یافت تا صفت «شاد» را در بر بگیرد و در نهایت، در حدود سال 1530، ایده انتزاعیتر «شاد بودن» را پیش کشید.
در دوران روشنگری اروپا، با کمرنگ شدن بحثهای بزرگ مذهبی، بعد الهیاتی نشاط از بین میرود. با این حال، بعد اجتماعی اساسی آن، به عنوان ویژگی مجامع روشنگرانه، باقی میماند. دیوید هیوم، فیلسوف اسکاتلندی قرن 18، اشاره میکند که نشاط نیرویی بزرگتر از فرد است. همانطور که کالوین پیشنهاد کرده بود، فرد شاد نمیشود، بلکه این شادی است که او را در بر میگیرد. هیوم خاطرنشان می کند که هرکسی که تا به حال شبی را با «افراد مالیخولیایی» گذرانده باشد، مطمئناً میتواند تصدیق کند که وقتی یک فرد خوشذوق یا خوشمشرب وارد اتاق میشود، «شادی شایستگی زیادی به همراه دارد، و طبیعتاً با اراده خوب مردم هماهنگ می شود. دیگران وارد همان شوخطبعی می شوند و احساسات را با یک سرایت یا همدردی طبیعی درک میکنند.» شادی اکنون یک با «سرایت» همبسته است. در جای دیگر، هیوم از استعاره شعله استفاده می کند تا توضیح دهد که چگونه شادی ممکن است یک هیئت را به آتش بکشد.
اگر نشاط سالم و اجتماعی و حتی از مننظر اخلاقی بهجا است، می توانیم درک کرد که چرا امرسون آن را به عنوان نوعی قدرت درک می کند. نشاط می تواند روحیه ما را تنظیم کند، اما بر وجود اجتماعی ما نیز تأثیر میگذارد. نشاط و شادی برای یک جامعه سالم ضروری است. هر کسی که بتواند آن را کنترل و مهار کند، منبعی کمیاب برای شکل دادن به زندگی عاطفی خود و همنوعانش خواهد بود. برای امرسون، اولین فیلسوف اخلاقی بزرگ قاره آمریکا، نشاط نشاندهنده یک زندگی خوب و همچنین مرتبط با خلاقیت است.
یکی از پیامدهای زندگی در عصر پاندمی این است که بر اهمیت نشاط بیش از گذشته انگشت میگذارد. انعطافپذیری ویروس و مشقتهای بیپایانی که بر زندگی روزمره ما تحمیل میکند، خوشبینی را از بین برده و توانایی ما را برای برنامهریزی برای آینده نابود کرده است. نشاط نوعی جدایی از موقعیتی که ترس و سردرگمی آن را تسخیر کرده است ارائه می دهد. میدانیم که شادی صرف آینده را متحول نمیکند، اما دستکم زمان حال را قابل تحمل کرده و ما را در زمان انزوا گرد هم میآورد. شادی و نشاط حتی میتواند غیرشخصی بودن ارتباط دیجیتال را دگرگون کند و فضایی را برای بیان واقعی هویت جامعه باز کند.
Happiness in the passage of thought; Joyful solutions for a better life
We know that mere happiness does not change the future, but at least it makes the present bearable and brings us together in times of isolation.
Iran Book News Agency (IBNA), translated by Kamran Brothers: American philosopher Ralph Waldo Emerson once wrote: "Power is in happiness." Although we often think of cheerfulness as the opposite of power, Emerson took a different view of it, seeing it as a tool for shaping our emotional life that can help us navigate the social world and bind us to society. Right now, as we face the sad news that is sweeping planet Earth, joy is worth our attention.
With vitality, emotional energy and mood increase and undergo change. This feeling is fleeting or impermanent in that it comes and goes. But we can control it. As we can "relax" we can have "enthusiasm." As the English philosopher Robert Burton put it in his Anatomy of Melancholy (1621), “Have a little patience… be merry.” Burton's advice to "patience" reminds us that cheerfulness is a humble power, but, as Emerson knew, a very important power.
Perhaps it is because of the humility of happiness that philosophers have largely ignored it. They tend to focus on more dramatic emotions such as anger and melancholy, and see human emotional life as a battleground of unconscious impulses or overwhelming emotions. The classic example of a man ruled by passion is the Greek hero Achilles. Overcome by his anger towards Agamemnon, Achilles refused to join his fellow Greeks in the war against Troy, thereby betraying his duty as Greece's greatest warrior. Unlike anger, cheerfulness is largely selective. We can handle it.
Whether we take happiness-based approaches seriously or not, it's clear that happiness is deeply connected to the body, and especially the face. In fact, vitality starts from the face and travels an inner path. As the French writer Germaine de Staël pointed out at the beginning of the 19th century, when you assume a happy mood, regardless of your state of mind, your cheerfulness moves into the person: “The mood of the face takes shape bit by bit. The inside of a person changes with the power of happiness."
This path of happiness from outside to outside is related to the history of the word "happiness" itself. "Joy" comes from an Old French word meaning "face". The term entered the English language and spread in medieval culture in the 14th century. For example, in Geoffrey Chaucer's (1387-1400) The Canterbury Tales, people are depicted as having a "luscious passion" or "sober passion." "Happiness" is an expression, a part of the body and is located at the intersection of our emotions and facial features.
In the 16th century, the Protestant Reformation sparked intense debates about the meaning of spiritual community. At the same time, as the Bible was being widely translated into the vernacular, the simple noun "joy" expanded to include the adjective "happy" and eventually, around 1530, gave rise to the more abstract idea of "being happy." drew
During the Enlightenment of Europe, the theological dimension of Nishat was lost as the great religious debates faded away. However, its essential social dimension remains as a characteristic of enlightened societies. David Hume, the 18th century Scottish philosopher, points out that vitality is a force greater than the individual. As Calvin suggested, one does not become happy, but it is happiness that embraces one. Hume notes that anyone who has ever spent an evening with "melancholy persons" can surely attest that when a person of good taste or good manners enters the room, "the mirth is of great merit, and naturally accords with the good will of the people." will be "Others enter into the same humor and understand the sentiments with a natural contagion or sympathy." Happiness is now synonymous with "contagion". Elsewhere, Hume uses the metaphor of flame to explain how joy might set a body on fire.
If cheerfulness is healthy and socially and even morally appropriate, we can understand why Emerson sees it as a form of power. Happiness can regulate our mood, but it also affects our social existence. Joy and happiness are essential for a healthy society. Anyone who can control and harness it will be a rare resource for shaping their own and their fellow man's emotional life. For Emerson, America's first great moral philosopher, cheerfulness represents a good life and is also associated with creativity.
One of the consequences of living in the pandemic era is that it emphasizes the importance of cheerfulness more than in the past. The malleability of the virus and the endless hardships it imposes on our daily lives have destroyed optimism and destroyed our ability to plan for the future. Excitement offers a kind of detachment from a situation that has been gripped by fear and confusion. We know that mere happiness does not change the future, but at least it makes the present bearable and brings us together in times of isolation. Happiness can even transform the impersonality of digital communication and open a space for the true expression of community identity.
السعادة في مرور الفكر؛ حلول سعيدة لحياة أفضل
ونحن نعلم أن مجرد السعادة لا تغير المستقبل، ولكنها على الأقل تجعل الحاضر محتملاً وتجمعنا في أوقات العزلة.
وكالة أنباء الكتاب الإيرانية (إبنا)، ترجمة الإخوة كمران: كتب الفيلسوف الأمريكي رالف والدو إيمرسون ذات مرة: "القوة في السعادة". على الرغم من أننا غالبًا ما نفكر في البهجة على أنها عكس القوة، إلا أن إيمرسون اتخذ وجهة نظر مختلفة عنها، حيث رأى أنها أداة لتشكيل حياتنا العاطفية التي يمكن أن تساعدنا في التنقل في العالم الاجتماعي وربطنا بالمجتمع. الآن، ونحن نواجه الأخبار الحزينة التي تجتاح كوكب الأرض، فإن الفرح يستحق اهتمامنا.
مع الحيوية، تزداد الطاقة العاطفية والمزاج ويخضعان للتغيير. وهذا الشعور عابر أو غير دائم لأنه يأتي ويذهب. ولكن يمكننا السيطرة عليه. فكما نستطيع "الاسترخاء" يمكننا أن نشعر "بالحماس". وعلى حد تعبير الفيلسوف الإنجليزي روبرت بيرتون في كتابه "تشريح الكآبة" (1621)، "تحلي بالقليل من الصبر... وكن مرحا". تذكرنا نصيحة بيرتون بشأن "الصبر" بأن البهجة هي قوة متواضعة، ولكنها، كما عرف إيمرسون، قوة مهمة للغاية.
ربما بسبب تواضع السعادة تجاهلها الفلاسفة إلى حد كبير. إنهم يميلون إلى التركيز على المشاعر الأكثر دراماتيكية مثل الغضب والحزن، ويرون أن الحياة العاطفية البشرية هي ساحة معركة للدوافع اللاواعية أو المشاعر الساحقة. والمثال الكلاسيكي للرجل الذي تحكمه العاطفة هو البطل اليوناني أخيل. بعد أن تغلب عليه غضبه تجاه أجاممنون، رفض أخيل الانضمام إلى زملائه اليونانيين في الحرب ضد طروادة، وبالتالي خان واجبه كأعظم محارب في اليونان. على عكس الغضب، فإن البهجة انتقائية إلى حد كبير. نتمكن من التعامل معها.
سواء أخذنا النهج القائم على السعادة على محمل الجد أم لا، فمن الواضح أن السعادة مرتبطة بعمق بالجسم، وخاصة الوجه. في الواقع، تبدأ الحيوية من الوجه وتنتقل عبر مسار داخلي. وكما أشار الكاتب الفرنسي جيرمين دي ستايل في بداية القرن التاسع عشر، عندما تفترض مزاجًا سعيدًا، بغض النظر عن حالتك الذهنية، فإن ابتهاجك ينتقل إلى الشخص: “إن مزاج الوجه يتشكل شيئًا فشيئًا. إن داخل الإنسان يتغير بقوة السعادة."
ويرتبط طريق السعادة هذا من الخارج إلى الخارج بتاريخ كلمة "السعادة" نفسها. كلمة "الفرح" تأتي من كلمة فرنسية قديمة تعني "الوجه". دخل المصطلح إلى اللغة الإنجليزية وانتشر في ثقافة العصور الوسطى في القرن الرابع عشر. على سبيل المثال، في حكايات كانتربري لجيفري تشوسر (1387-1400)، تم تصوير الناس على أنهم يمتلكون "عاطفة فاتنة" أو "عاطفة رصينة". "السعادة" هي تعبير، جزء من الجسم، وتقع عند تقاطع عواطفنا وملامح الوجه.
في القرن السادس عشر، أثار الإصلاح البروتستانتي نقاشات حادة حول معنى المجتمع الروحي. في الوقت نفسه، بينما كان الكتاب المقدس يُترجم على نطاق واسع إلى اللغة العامية، توسع الاسم البسيط "الفرح" ليشمل صفة "سعيد" وفي النهاية، حوالي عام 1530، أدى إلى ظهور فكرة أكثر تجريدًا وهي "أن تكون سعيدًا". " رسم
خلال عصر التنوير في أوروبا، فُقد البعد اللاهوتي لنيشات مع تلاشي المناقشات الدينية الكبرى. إلا أن بعدها الاجتماعي الأساسي يظل سمة المجتمعات المستنيرة. ويشير ديفيد هيوم، الفيلسوف الاسكتلندي في القرن الثامن عشر، إلى أن الحيوية قوة أعظم من الفرد. وكما اقترح كالفن، لا يصبح المرء سعيدًا، بل السعادة هي التي تحتضنه. يلاحظ هيوم أن أي شخص قضى أمسية مع "أشخاص حزينين" يمكنه بالتأكيد أن يشهد أنه عندما يدخل شخص ذو ذوق جيد أو أخلاق جيدة إلى الغرفة، فإن "المرح ذو فضل كبير، ويتوافق بشكل طبيعي مع حسن نية الناس". ." سوف يكون "يدخل الآخرون في نفس الفكاهة ويفهمون المشاعر بالعدوى الطبيعية أو التعاطف." السعادة الآن مرادفة لـ "العدوى". وفي مكان آخر، يستخدم هيوم استعارة اللهب ليشرح كيف يمكن للفرح أن يشعل النار في الجسد.
إذا كانت البهجة صحية ومناسبة اجتماعيا وحتى أخلاقيا، فيمكننا أن نفهم لماذا يرى إيمرسون أنها شكل من أشكال القوة. يمكن للسعادة أن تنظم مزاجنا، ولكنها تؤثر أيضًا على وجودنا الاجتماعي. الفرح والسعادة ضروريان لمجتمع صحي. أي شخص يمكنه التحكم فيه وتسخيره سيكون مصدرًا نادرًا لتشكيل حياته العاطفية وحياة زملائه من البشر. بالنسبة لإيمرسون، أول فيلسوف أخلاقي عظيم في أمريكا، يمثل البهجة حياة طيبة ويرتبط أيضًا بالإبداع.
من نتائج العيش في عصر الوباء أنه يؤكد على أهمية البهجة أكثر من الماضي. إن مرونة الفيروس والمصاعب التي لا نهاية لها والتي يفرضها على حياتنا اليومية دمرت التفاؤل ودمرت قدرتنا على التخطيط للمستقبل. توفر الإثارة نوعًا من الانفصال عن الموقف الذي يسيطر عليه الخوف والارتباك. ونحن نعلم أن مجرد السعادة لا تغير المستقبل، ولكنها على الأقل تجعل الحاضر محتملاً وتجمعنا في أوقات العزلة. يمكن للسعادة أيضًا أن تحول شخصية الاتصالات الرقمية وتفتح مساحة للتعبير الحقيقي عن هوية المجتمع.
https://www.ibna.ir/news/3